بیست و ششم دلو:خروج داوطلبانه یا فرار مزبوحانه؟
فریدون یارمل
هر سال، مردم افغانستان به یاد خروج ارتش اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از کشورشان تجلیل میکنند و به یاد قربانیهای بیشماری که در کنار یکدیگر برای دفاع از کشورشان در مقابل بزرگترین ارتش دنیا تلاش کردند، میافتند.
اتحاد جماهیر شوروی حدود ۱۰ سال در افغانستان حضور نظامی داشت و طی این سالها بخشهای مختلف کشور ما را درگیر نبردهای خونین کرد. براساس آمارهای منتشرشده، بیش از یک میلیون نفر از شهروندان افغانستان در این نبردها جان خود را از دست دادند و بر علاوه میلیون ها مهاجر به کشور های همسایه، صدها هزار نفر دیگر مجروح شدند.
بسیاری، هنوز هم با مشکلات روانی ناشی از این جنگها دست و پنجه نرم میکنند. سالها پیش، کمیسیون مستقل حقوق بشر در غرب افغانستان گزارش داد که تعدادی از کودکان در روستای شکیبان ولسوالی زنده جان هرات فلج به دنیا آمده اند و برخی محققان این مسئله را با بمب های استفاده شده توسط ارتش شوروی و دولت مورد حمایت آن، نسبت دادند.
حضور نظامی شوروی سابق در افغانستان چند بُعدی بود. برخی از چپ های افغانستان هنوز هم باور دارند که این حضور قاعدهمند بود و اتحاد جماهیر شوروی به منظور حمایت از دولت دموکراتیک افغانستان آمده بودند و حتی به سندی اشاره میکنند که بین نورمحمد ترهکی و لئونید برژنیف به امضا رسیده بود. این سند هرگز به طور رسمی منتشر نشد اما سازمان ملل و بسیاری کشورهای جهان حضور نظامی شوروی را در افغانستان محکوم کردند و آنرا تجاوز آشکار اعلام نمودند.
پس از حضور نظامی شوروی، جرقههای جنگ که قبلاً در زمان حکومت داوودخان نخستین رئیس جمهور افغانستان زده شده بود، شعلهور شد و در این میان، بسیاری از کشورهای همسایه که آشوب در افغانستان را به نفع خود میپنداشتند، سریع دست به کار شدند و بزودی یک ائتلاف ویرانگر برای افغانستان شکل گرفت. در راس آن ائتلاف ایالات متحده آمریکا قرار داشت و کشورهای منطقه به ویژه ایران و پاکستان پایگاه های آموزشی برای جنگجویان افغان و داوطلبان خارجی راه اندازی کردند. هم زمان عربستان سعودی و چند کشور حاشیه خلیج فارس نیز، با هزینه نمودن میلیارد ها دالر، از جریان های افراط گرایی اسلامی زیر عنوان احزاب جهادی کمک کردند.
براساس آمارهای منتشر شده، تنها ایالات متحده برای مجاهدین افغانستان حدود سه میلیارد دلار کمک مالی کرد که شامل ارسال موشکهای ضدهوایی استینگر نیز بود. اما برخی منابع دیگر مدعی شدهاند که هزینه کلی ارائه شده به جهادیستهای افغانستان از سوی ائتلاف ویرانگر، بیش از 10 میلیارد دلار در آن زمان بوده است.
افغانستان در هیچ یک از دورههای تاریخی خود بدون آشوب نبوده است، اما بین سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۹، جنگ، بنیاد افغانستان و شهروندانش را برباد داد. این جنگ، شهروندان کشور را به سراسر دنیا پراکنده و آواره کرد و سنگ بنای بنیادگرایی، تهجر، تروریسم، جنگ و تجاوز کشورهای منطقه به افغانستان را گذاشت. حتی برخی تحلیلگران به این باورند که مادر تروریسم، طالب، داعش و سایر گروههای بنیادگرای اسلامی در در افغانستان، همین احزاب تندرو جهادی هستند.
شماری از آگاهان معتقدند که حضور نظامی شوروی سبب برخی از پیشرفتهای چشمگیر نیزدر کشور شد. آنها رشد فرهنگ و هنر، توسعه شهری، ساختوسازهای فراوان، کاهش فقر، تساوی حقوق زنان با مردان، نقش برجسته زنان در فعالیتهای گوناگون اجتماعی و تقویت اردوی افغانستان را بر میشمارند.
براساس برخی منابع، اتحاد جماهیر شوروی در طول حضور نظامی خود بیش از ۵۰ میلیارد دالربرای دولتسازی در افغانستان هزینه کرد. بخش بزرگی از این هزینه های هنگفت، به اردوی کشور اختصاص داده شد، اردوی که در عصر خود یکی از قدرتمندترین ارتشهای منطقه به شمار میرفت.
بسیاری از تحلیلگران نظامی معتقد اند که این قدرت اردو بود که دولت دکتر نجیبالله سه سال و نیم بدون حضور نظامی شوروی دوام آورد.برای اثبات این ادعا به جنگ جلالآباد اشاره میکنند و حتی ارتش پاکستان را متهم میکنند که در آن نبرد برای جهادیستها نیرو و اسلحه ارسال کرده بود.
تردیدی نیست که مسکو از دولت کمونیستی نوپای افغانستان، تمام قد حمایت میکرد، ولی تعدادی از مقامات حکومت وقت بعداً حضور نظامی ارتش سرخ در افغانستان را اشتباه دانستند. عبدالوکیل وزیر خارجه حکومت دکترنجیبالله در کتاب “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان” حضور نظامی شوروی در کشور را اشتباه بزرگ خوانده است.”
نویسنده در این کتاب به اشتباهات دولت وقت نیز اشاره میکند، از جمله به اصلاحات ارضیو مینویسد که این اصلاحات صرفاً بر روی کاغذ موفق بودند اما در عمل هیچ تغییری ایجاد نکرد. کما اینکه عملکرد ماموران و ولسوالان جوان و کمتجربه، احساسات مردم را برانگیخت و ناخواسته نیروهای مخالف دولت را تقویت کرد.
با تشدید جنگ ها و قطع شاهراه های کشور که منجر به تضعیف حکومت مرکزی و محاصره شهرها شد، در نهایت، براساس توافق ژنو، آخرین سرباز شوروی در تاریخ ۱۵ فبروری۱۹۸۹ برابر با ۶ جدی سال ۱۳۶۸ از پل حیرتان بلخ عبور کرد و این خروج برای نیروهای مخالف دولت افغانستان یک پیروزی بزرگ بود.
شوروی ها از افغانستان رفته بودند و دکتر نجیبالله که قبلاً قدرت را از سلف خود، ببرک کارمل، به ارث برده بود، یک تنه آستین را برای بازگرداندن آب رفته برزد. او مشی مصالحه ملی را اعلام کرد و رهبران احزاب و تنظیم های جهادی را به گفتگو دعوت کرد. او حتی تا جایی پیش رفت که خواهان آغاز سریع و بی قید و شرط گفتگوها شد. معروف است که گفته بود “حاضر است از چوکی بگذرد، اما گفتگوهای صلح نتیجهبخش باشند.”
در این میان، مجاهدین که سرمست ازخروج شوروی بودند، گوش شان به این فراخوان دکترنجیب الله بدهکار نبود، زیرا رهبران جهادی با پول های ایالات متحده و ائتلاف بین المللی، طرح سرنگونی دولت او را می کشیدند. دولت دوکتور نجیب الله در نهایت توان مقاومت را از دست داد و یک بار دیگر پس از ۱۴ سال مردم افغانستان هر آنچه رشته بودند به یکبارگی پنبه شد و حالا دولت نو و روایت نو سر کار بود.افرادی که هیچ تجربهای از دولتداری نداشتند، به قدرت آمده بودند و اینجا بود که هرج و مرج به اوج خود رسید و انارشیزم در افغانستان حاکم شد. امیر اسماعیلخان در غرب کشور، ژنرال عبدالرشید دوستم در شمال، خانواده آخند زاده در جنوب، عبدالعلی مزاری در ولایات مرکزی، حاکمان بلا مانع بودند و کابل، محل نزاعهای داغ و خونین حکمتیار و ربانی شده بود.
در این میان، دوستان سابق مجاهدین، به ویژه ائتلاف بلوک غرب که میلیارد ها دالر برای سرنگونی حکومت دکتر نجیب الله هزینه کرده بودند، در گوشهای به تماشای جنگ های کوچه به کوچه کابل و کشتار شهروندان افغانستان نشستند.
پس از خروج شوروی، ۲۶ دلو همواره در طول این ۳۵ سال، با هر نوع نظامی که سکان قدرت را در دست داشته، تجلیل شده است. حتی تکنوکراتهایی که باور به جهاد نداشتند، در ۲۰ نظام جمهوری غرب گرا از این روز به شکل خوب تجلیل کردند. پرسش اساسی این است که این همه قربانی و ویرانی برای چه بود؟ اما رهبران جهادی، پاسخ سادهای ارایه میدهند: “اسلام و آزادی”.
کسانی هم هستند که باور دارند شکست شوروی پیش از آنکه پیروزی مردم افغانستان باشد، پیروزی ایالات متحده امریکا بود و این کشور انتقام سخت خود را از شوروی گرفت و بدهکاریاش را از جنگ ویتنام به شوروی پس داد. به باور آنها، در یک مقطعی، رهبران احزاب جهادی نیز به این حقیقت پی برده بودند، پیش از آنکه جهاد شان برای اسلام و آزادی کشور باشد، بیشتر در خدمت منافع امریکا قرار گرفته است.
اکنون پس از ۳۵ سال، افغانستان بار دیگر به دامن تهجر و بینادگرایی فرو غلطیده است. گروهی بر مردم حاکم شده است که با تمدن بشری بیگانه هست و باوری به حقوق بشر، آزادی های شهروندی و حکومت مردمی ندارد. طالبان هم در جریان جنگ ۲۰ ساله ی شان در مقابل نیروهای ائتلاف بین المللی و دولت منتخب افغانستان از خشن ترین روش های ممکن برای رسیدن به قدرت استفاده کردند که به اثر آن نزدیک به صد هزارشهروند غیر نظامی کشته و زخمی شدند.
در این میان، این مردم افغانستان است که سرخورده از تمامی نظامها و ایدئولوژیها، تشنه صلح می باشد. علاوه بر این امید و آرزو، شهروندان آافغانستان در شرایطی قرار گرفته اند که به لقمه نانی محتاج اند. نانی که مافیای بین المللی جنگ، زیر نام و القاب رنگارنگ از سر دسترخوان شان دزدیده است.