در سایهی سند استراتژیک اخیر ایالات متحده در قبال افغانستان، چشمانداز دیپلماتیک نشست آتی دوحه تحت تأثیر قرار گرفته است. سند راهبردی وزارت خارجه آمریکا، که هفته گذشته تصویب شد، بازگشت نمادین به کابل از طریق بازگشایی کنسولگری را نوید میدهد، اما این اقدام بیش از آنکه نشاندهنده پایان بنبست باشد، نقطه آغاز جدیدی از رایزنیها و تنشها را ترسیم میکند.

این در حالی است که طالبان، با وجود دعوت به نشست دوحه، هنوز در مورد پذیرش نماینده ویژه سازمان ملل برای افغانستان ابراز رضایت نکردهاند. این موضعگیری طالبان میتواند نشاندهنده عمق اختلافات و دشواریهای روند صلح باشد.
از سوی دیگر، نمایندگان ویژه کشورهای مختلف بر سر اهمیت افغانستان اتفاق نظر دارند، اما اخیراً نگرانیهایی جدی از سوی ایران، روسیه، چین، و پاکستان در مورد تروریزم و تهدیدات امنیتی مطرح شده است. طرح این نگرانیها در این بازه زمانی، بیانگر عمق بیاعتمادی موجود میان طرفهای منطقهای و طالبان است.
رای ممتنع روسیه و چین به قطعنامه ۲۷۲۱ شورای امنیت سازمان ملل و در پی آن، پذیرش اعتبارنامه سفیر طالبان توسط رئیس جمهور چین، بیانگر شکاف های عمیق میان دیدگاه های کشورهای منطقه و غرب است. این تفاوت مواضع به نظر میرسد که می تواند اجماع جهانی برای پشتیبانی از مذاکرات سازنده درباره آینده افغانستان را با چالش های بزرگی روبرو سازد.
نشست پیش رو در دوحه، که قرار است به میزبانی دبیرکل سازمان ملل برگزار شود، فرصتی است برای میانجیگری و کاهش این تنشها. اما، با توجه به پیچیدگیهای موجود، سؤال این است که آیا این نشست میتواند به عنوان نقطه عطفی در روند صلح افغانستان عمل کند یا تنها یک پیچ دیگر بر پیچیدگیهای موجود خواهد افزود.
نشست دوحه نه تنها آزمونی برای طالبان در نشان دادن انعطافپذیری سیاسی است بلکه برای جامعه بینالمللی نیز فرصتی است تا نشان دهد چگونه میتوان با یک دیپلماسی متمرکز و هماهنگ، به سمت حل و فصل اختلافات و بازسازی افغانستان گام برداشت. این نشست میتواند نقطه شروعی برای فصل جدیدی از همکاریها و تلاشها باشد، به شرط آنکه همه طرفها به دنبال یافتن زمینههای مشترک و راهحلهای سازنده باشند. مسیری که به نظر می رسد با بلند رفتن تنش ها میان غرب و کشورهای منطقه بسیار پرچالش باشد.