March 14, 2025

Farsi, اول, تیتر پنجم

سیاره دشتی، برنده مدال تاج‌گذاری شاه چارلز سوم از سوی دولت کانادا

سیاره دشتی، رئیس بنیاد فهیم دشتی، به دلیل تلاش‌هایش در حمایت از آزادی مطبوعات، خبرنگاران و حقوق زنان افغانستان، موفق به دریافت «مدال تاج‌گذاری شاه چارلز سوم» از سوی دولت کانادا شد. این مدال به افراد برجسته‌ای که تأثیر ماندگاری بر جامعه داشته‌اند، اهدا می‌شود. بنیاد دشتی اعلام کرد که مراسم اهدای این مدال با حضور علی احساسی، نماینده پارلمان کانادا، برگزار شد و از چهره‌های تأثیرگذار در حوزه‌های رسانه، فرهنگ، حقوق، آموزش و خدمات اجتماعی تقدیر به عمل آمد. آقای احساسی در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «افتخار داشتم که این مدال را به افرادی که بر جامعه، کشور و فراتر از آن تأثیر گذاشته‌اند، اهدا کنم.» مدال تاج‌گذاری شاه چارلز سوم، که توسط دولت کانادا طراحی شده است، به مناسبت مراسم تاج‌گذاری پادشاه بریتانیا به ۳۰ هزار فرد شایسته در سراسر جهان اهدا می‌شود. این مدال به افرادی تعلق می‌گیرد که دستاوردهای برجسته آن‌ها باعث افتخار و اعتبار کانادا در سطح ملی و بین‌المللی شده است. سیاره دشتی، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر، پس از کشته شدن همسرش فهیم دشتی در جریان حمله طالبان به پنجشیر، بنیاد دشتی را تأسیس کرد. این بنیاد در زمینه حمایت از رسانه‌های مستقل، مستندسازی نقض آزادی بیان و پشتیبانی از خبرنگاران افغانستانی در تبعید فعالیت می‌کند. بنیاد دشتی در بیانیه‌ای اعلام کرد که سیاره دشتی این مدال را به پاس تلاش‌هایش در دفاع از آزادی بیان و مبارزه خستگی‌ناپذیر برای حقوق زنان افغانستان دریافت کرده است. در بیش از سه سال گذشته، طالبان زنان را از حقوق اساسی‌شان، از جمله تحصیل، کار و آزادی‌های اجتماعی، محروم کرده‌اند و این تلاش‌ها نقش مهمی در دادخواهی برای آن‌ها دارد. جواد رسولی

Farsi, اول, تیتر چهارم, تیتر دوم

فراز و فرود جمهوری افغانستان؛ از امیدهای بیست‌ساله تا سقوط ناگهانی

در آگوست ۲۰۲۱، طالبان قدرت را در افغانستان به¬دست گرفتند. این تغییر ناگهانی، فروپاشی سریع نظام جمهوری و از میان رفتن پایه‌های آن، که با خون هزاران جوان افغان بنا شده بود، یک سقوط تراژیک به شمار می‌رفت. نظام جمهوری، علی‌رغم نواقص و مشکلات، دست آورد های ارزشمندی داشت. آزادی بیان، آزادی‌های مذهبی، به رسمیت شناخته شدن حقوق اقلیت‌ها، نهادهای دموکراتیک، رسانه‌های آزاد، حاکمیت قانون، ادغام افغانستان در جامعه جهانی و دیگر مظاهر دموکراسی از جمله این دست آوردها بودند. در طول بیست سال، افغانستان ارتشی نیرومند ایجاد کرد که در سطح منطقه کم‌نظیر بود. آمریکا بیش از هفت میلیارد دالر تجهیزات نظامی به این ارتش اختصاص داده بود که از دارایی‌های مهم کشور محسوب می‌شد. یکی دیگر از افتخارات این دوران، برگزاری انتخابات و تمثیل دموکراسی بود. هرچند این روند به‌دلیل تقلب و مهندسی انتخابات آسیب دید، اما مردم همچنان امید داشتند که ممکن است در آینده، سرنوشت کشور با رأی واقعی شهروندان تعیین شود. با وجود تهدیدها، انگشتان خود را برای رأی دادن از دست دادند، اما از حق خود نگذشتند. یکی از برجسته‌ترین جنبه‌های این دو دهه، حضور فعال زنان در عرصه‌های سیاسی، نظامی، اقتصادی و جامعه ی مدنی بود. زنان و دختران افغان دوشادوش مردان برای آبادانی و آزادی کشور تلاش می‌کردند. رشد سریع ورزش و درخشش ورزش کاران افغان در رقابت‌های جهانی نیز یکی از افتخارات این دوران بود. قهرمانان ملی، با تلاش و پشت کار، مدال‌های ارزش مندی برای افغانستان کسب کردند و لحظات غرورآفرینی را برای مردم رقم زدند. اما همه این دستاوردها با یک چشم بر هم زدن بر باد رفت. رئیس‌جمهور وقت، در یک فرار تاریخی، همه آنچه را که طی بیست سال ساخته شده بود، نابود کرد و کشور را در بحرانی عمیق رها کرد. در کنار این، ضعف‌های ساختاری نظام جمهوری نیز در فروپاشی آن بی‌تأثیر نبود. یکی از مشکلات اساسی، نبود انسجام ملی در حمایت از دولت بود که به‌دلیل گسترش تقلب در انتخابات، مشروعیت نظام را تضعیف کرده بود. زمامداران، برخلاف خواست مردم، با رأی‌های دست کاری‌شده به قدرت می‌رسیدند و همین امر فاصله میان ملت و حکومت را بیشتر می‌کرد. گماشتن افراد کم‌تجربه در سمت‌های کلیدی نیز یکی دیگر از عوامل سقوط بود. به‌عنوان مثال، در شورای امنیت ملی که عالی‌ترین مرجع سیاست‌گذاری کشور است ،فردی که هیچ دانش سیاسی نداشت بلکه یک کمپیوتر کار غرب نشین بود ،منصوب شد ،که به‌جای تأمین منافع ملی، به زراندوزی و دامن زدن به اختلافات قومی مشغول بود. حس برتری‌طلبی برخی گروه‌ها نیز به تضعیف نظام انجامید. افرادی که خود را صاحبان بلامنازعه ی قدرت می‌دانستند، دیگران را از مشارکت در اداره کشور محروم کرده و به‌جای افراد شایسته، بر اساس روابط شخصی و قومی، افراد نالایق را در پست‌های مهم منصوب کردند. نمونه‌ای از این رویکرد، انتصاب افراد غیرمتخصص در وزارتهای کلیدی امنیتی بود که عملکرد آنها ضربه‌های جبران‌ناپذیری به امنیت کشور وارد کرد. یکی دیگر از معضلات جدی حکومت، انحصار قدرت توسط گروهی کوچک از افراد برگشته از غرب بود که در تصمیم‌گیری‌های کلان دولت نقش داشتند. برخی از این مقامات، نه‌تنها در مدیریت ناکام بودند، بلکه از موقعیت خود برای فساد و سوءاستفاده بهره می‌بردند. به‌عنوان مثال، در اداره امور ریاست‌جمهوری، گزارش‌هایی از بهره‌کشی از زنان منتشر شد که نشان‌دهنده سقوط اخلاقی در بدنه حکومت بود.با توجه به این موارد و موارد مهم دیگر باعث شده بود ت مردم از حکومت فاصله بگیرد . با این حال ،زمانی که فساد و ناکارآمدی در رأس حکومت گسترش یافت، مسئولان رده‌های پایین نیز مشغول چپاول و سوءاستفاده شدند. در نتیجه، نظام جمهوری، که با حمایت بیش از چهل کشور جهان شکل گرفته بود، به‌سرعت فروپاشید. رهبران سابق اکنون در کشورهای مختلف سرگردان‌اند و این سقوط، لکه ی ننگی بر کارنامه آنان باقی گذاشته است. بنا براین در کنار تمام دستاوردها و چالش‌های دوران جمهوری، نقش سربازان گمنام و نام¬داری که با جان و دل از وطن دفاع کردند، نباید نادیده گرفت. این نیروهای شجاع، چه در ارتش، چه در پولیس و چه در نیروهای امنیت ملی، با نهایت فداکاری برای حفظ کشور جنگیدند و در این راه جان خود را فدا کردند. بسیاری از آنان، بدون هیچ چشم داشتی، از وطن دفاع  کردند و تنها هدف‌شان حفظ استقلال، امنیت و آرامش مردم افغانستان بود. همچنین، در میان ساختارهای حکومتی، (سایرسکتور ها ) افراد پاک‌نفسی نیز حضور داشتند که با وجود فساد گسترده، تلاش کردند تا به مردم خدمت کنند. این شخصیت‌های شایسته، در سطوح مختلف دولتی، بی‌وقفه برای آبادانی کشور تلاش می‌کردند، اما متأسفانه در میان چرخ‌های فساد و بی‌عدالتی، صدای‌شان کمتر شنیده شد. این افراد، چه در حکومت و چه در میدان‌های جنگ، نماد تعهد و عشق به افغانستان بودند و یاد و نام‌شان همواره در دل مردم باقی خواهد ماند. جواد رسولی

Farsi, انتخاب سردبیر, تیتر اول

جمعیت اسلامی افغانستان؛ از ستون قدرت تا بحران بقا

جمعیت اسلامی افغانستان یکی از احزاب مهم و تأثیرگذار این کشور بود که در سال ۱۳۵۲ خورشیدی توسط گروهی از استادان و دانشجویان دانشگاه‌های کابل بنیان گذاشته شد و در سال ۱۳۵۵، برهان‌الدین ربانی آن را در تبعید تأسیس کرد. ربانی، دانش‌آموخته‌ی الازهر مصر و از متمایلان به جریان فکری اخوان‌المسلمین، تا پایان عمرش رهبری این حزب را بر عهده داشت و به‌عنوان پیشوای “اسلام میانه‌رو و معتدل” در افغانستان شناخته می‌شد. جمعیت اسلامی افغانستان، حزبی فراگیر با نفوذ گسترده در میان اقوام مختلف، از جمله تاجیک‌ها، پشتون‌ها و اوزبیک‌ها بود. در دوران جهاد علیه شوروی، این حزب توانست فرماندهان برجسته‌ای را در سراسر کشور تحت پرچم خود گرد آورد. فرماندهان پشتون در مناطقی مانند قندهار، لغمان، لوگرو سایر مناطق جنوبی ،غربی  و نقاط دیگر نقش اساسی در مبارزات ایفا کردند. از سوی دیگر، فرماندهان اوزبیک در جوزجان و تخار به‌عنوان چهره‌های تأثیرگذار، در ساختار نظامی و سیاسی حزب جایگاه ویژه‌ای داشتند. این ترکیب گسترده قومی، به جمعیت اسلامی جایگاه مهمی در تحولات افغانستان بخشید. احمدشاه مسعود، قهرمان ملی و از فرماندهان مشهور جهادی، یکی از مهم‌ترین چهره‌های نظامی این حزب بود که در برابر اشغال شوروی و بعداً در مقاومت علیه طالبان نقش کلیدی داشت. در ۸ ثور ۱۳۷۲، زمانی‌که مجاهدین کابل را تصرف کردند، جمعیت اسلامی با تشکیل “دولت اسلامی افغانستان” به قدرت رسید. اما به‌دلیل رقابت با احزاب دیگر، از جمله حزب اسلامی گلبدین حکمتیار و حزب وحدت اسلامی عبدالعلی مزاری، جنگ‌های داخلی آغاز شد که کابل را ویران کرد و هزاران کشته برجای گذاشت. پس از سقوط حکومت داکتر نجیب‌الله در ۱۹۹۲، برهان‌الدین ربانی رئیس‌جمهور شد، اما جنگ داخلی میان گروه‌های مجاهدین شدت گرفت. جمعیت اسلامی با گروه‌های دیگر از جمله حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار و طالبان درگیر شد. به دنبال تسلط طالبان بر کابل در سال ۱۹۹۶، جمعیت اسلامی به مقاومت علیه طالبان پرداخت، احمدشاه مسعود فرمانده عمومی جبهه مقاومت در برابر طالبان شد و تا زمان ترورش در سال ۲۰۰۱ در برابر طالبان جنگید. بعد از سقوط طالبان در نتیجه حمله هوایی آمریکا و حملات نظامی زمینی جبهه مقاومت جمعیت اسلامی در ساختار حکومت جدید افغانستان نقش برجسته‌ای داشت. افراد برجسته‌ی این حزب در دولت‌های مختلف پس از کنفرانس بن پست‌های کلیدی را بر عهده داشتند، اما نتواستند از این قدرت استفاده کنند و تعدادی از چهره های مطرحه تاین حزب قدرتمند عملاً در صدد جمع آوری پول و حفظ قدرت شخصی خود شدند و آرمان های مردم و حزب جمعیت اسلامی را به معامله گرفتند . با این حال ،جمعیت اسلامی افغانستان یکی از احزاب مهم و تاریخی این کشور است که در رویدادهای مهمی مانند جهاد علیه شوروی، جنگ‌های داخلی، مبارزه با طالبان و سیاست‌گذاری پس از ۲۰۰۱ نقش کلیدی داشته است. این حزب اکنون با چالش‌هایی مانند اختلافات داخلی، فشار طالبان، و تحولات جدید منطقه‌ای روبه‌رو است. این حزب در تاریخ معاصر افغانستان تأثیر مستقیمی بر زندگی مردم افغانستان داشته‌است و پس از سقوط حکومت نجیب الله تا سقوط طالبان در مجامع بین‌المللی به عنوان حزب حاکم در افغانستان شناخته می‌شد.پس از ترور برهان الدین ربانی در ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۱، فرزند او صلاح الدین ربانی رهبری این حزب را بر عهده گرفت و شورای رهبری را از ۹ نفر به ۶۴ نفر ارتقاء داد. اما رهبری صلاح الدین ربانی در راس این حزب در اواخر سقوط نظام جمهوریت با چالش‌هایی همرا بود، از دو دسته‌گی میان رهبران این حزب تا متهم شدن صلاح الدین ربانی به انحصار قدرت در رهبری این حزب مقتدر پایه های اساسی آن را سست نمود. با وجود قدرت گسترده در گذشته، اختلافات داخلی، فساد، معاملات پشت پرده و رقابت‌های درونی، موجب تضعیف این حزب شد. خودخواهی بعضی از رهبران و چهره های مطرح این حزب ،حرص قدرت، زراندوزی و معاملات پشت پرده با جریان های دیگر برای بقای قدرت و حضور در صحنه سیاست جایگاه این حزب را به تدریج افول داد تا زمانی که به رویا رویی میان اعضای برجسته این حزب مقتدر انجامید. در گذشته های نه چندان دور از امروز و مدتی قبل از سقوط نظام جمهوریت رهبران ارشد حزب جمعیت مانند صلاح الدین ربانی پسر برهان الدین ربانی و استاد عطا محمد نور از چهره های شناخته شده و برجسته این حزب به جان هم افتادند و تا سرحد جنگ نظامی به پیش رفتند . استاد عطا محمد نور که ریس اجرایی حزب جمعیت اسلامی بود میخواست با برگزاری گنگره صلاح الدین ربانی را از ریاست این حزب کنار بزند و خود را بعنوان رییس حزب جمعیت اعلام بکند که این کار وی باعث شد مهره های کلیدی حکومت مخلوع جمهوریت از این شکاف استفاده کند و در امر شعله ور ساختن این نبرد خاموش دست به کارشدند . نقاط ضعف حزب جمعیت اسلامی افغانستان بعد از کنفرانس بن: 1. اختلافات داخلی و تفرقه در رهبری یکی از بزرگ‌ترین مشکلات این حزب، نبود وحدت میان رهبران آن است. کشمکش میان صلاح‌الدین ربانی و عطا محمد نور نمونه‌ای از این اختلافات است که موجب تضعیف ساختار حزب شده است. 2. عدم استفاده مؤثر از قدرت پس از ۲۰۰۱ عده از اعضای حزب پس از سقوط طالبان و ورود به ساختار حکومت، بیشتر به منافع شخصی و جمع‌آوری ثروت پرداختند تا تأمین اهداف حزب و مردم. این باعث شد که بسیاری از هواداران خود را از دست بدهند. 3. معاملات پشت پرده و فساد سیاسی برخی از رهبران این حزب درگیر معاملات سیاسی پشت پرده با دولت اشرف غنی و جریان‌های مختلف شدند، که نتیجه آن کاهش اعتبار و نفوذ حزب در میان مردم بود. 4. نبود استراتژی مشخص برای آینده حزب جمعیت نتوانسته یک برنامه منسجم و راهبردی برای آینده ارائه دهد. در دو دهه پسین که قدرت و منابع فراوان در دست رهبران این حزب بود نتوانستد یک نقشه راه روشن ترسیم نمایند تا انزوای بیشتر این حزب جلوگیری میشد. 5. ضعف در رهبری و مدیریت بحران پس از ترور برهان‌الدین ربانی و احمدشاه مسعود، حزب با فقدان رهبری کاریزماتیک مواجه شد. رهبران فعلی نتوانسته‌اند جایگاه پیشین حزب را حفظ کنند و قدرت سازمان‌دهی ندارند. 6. عدم انسجام و پراکندگی اعضا بسیاری از رهبران و اعضای کلیدی حزب در جریان های دیگر برای حفظ قدرت سیاسی خویش رفتند و

Scroll to Top