در روزهای اخیر، گزارشهایی منتشر شده که از تهیه طرحی بحثبرانگیز توسط دولت سوئیس حکایت دارد. بر اساس این طرح، مهاجران افغانستانی از قوم پشتون ممکن است از این کشور اخراج شوند. در استدلال ارائهشده در این طرح آمده است که پشتونها به دلیل اشتراک قومی با حاکمان فعلی افغانستان – گروه طالبان – نسبت به سایر اقوام با تهدید کمتری مواجهاند.
این طرح واکنشهای گستردهای در پی داشته است. فعالان حقوق بشر آن را مغایر با اصول بنیادین حقوق بشر، تبعیضآمیز و ناعادلانه توصیف کردهاند.
با این حال پرسش اساسی اینجاست: آیا همه پشتونها طالباند؟
پاسخ به این پرسش منفی است. واقعیت این است که اگرچه ترکیب اصلی طالبان را پشتونها تشکیل میدهند، اما این بههیچوجه به معنای همسویی تمامی پشتونها با طالبان نیست. بسیاری از رهبران سیاسی و اجتماعی پشتون، از آغاز ظهور طالبان، بارها بر این نکته تأکید کردهاند که “درست است که اکثر اعضای طالبان پشتوناند، اما همه پشتونها طالب نیستند.”
شواهد و مستندات فراوانی وجود دارد که نشان میدهد پشتونهای زیادی همانند دیگر اقوام افغانستان از طالبان متنفرند و بهخاطر مخالفت با آنان مورد تهدید، آزار و اذیت قرار گرفتهاند. نمیتوان فراموش کرد که طالبان در حق بسیاری از خانوادههای پشتون نیز ظلمهای بزرگی روا داشتهاند. به عنوان نمونه، میتوان به سرنوشت خانواده جنرال عبدالرازق، فرمانده پیشین پولیس قندهار، اشاره کرد. او که از قوم و منطقه رهبران طالبان (قندهار) بود، در حملهای انتحاری که توسط طالبان طراحی شده بود، جان خود را از دست داد. خانوادهاش نیز امروز از ظلم و آزار طالبان در امان نیستند: خانههایشان مصادره شده، شماری از اعضای خانوادهاش به دادگاههای صحرایی سپرده شدهاند، و بسیاری دیگر بهدلیل تهدید طالبان، جرئت زندگی در زادگاه خود را ندارند.
و همچنین، در جریان مقاومت اول علیه طالبان نیز شمار قابل توجهی از فرماندهان پشتونتبار در کنار احمدشاه مسعود علیه گروه طالبان ایستادگی کردند که برای همه روشن است ،تعدادی هم در راه مبارزات جان باختند. از زمان تأسیس طالبان تا کنون، هزاران پشتون در مقابل این گروه ایستاده و قربانی دادهاند؛ فداکاریهایی که انکار آن از هیچ عقل سلیمی پذیرفتنی نیست.
اعدام داکتر نجیب الله رییس جمهور وقت افغانستان توسط طالبان یکی دیگر از نشانه های این است که نمیشود طالبان را بر یک قوم نسبت دهیم .و از این قبیل هزارن نمونه بارز دیگری وجود دارد که ممکن نیست طالب را مساوی به پشتون بدانیم .
همچنین حضور غیر پشتون ها در صفوف طالبان ،مانند معاون ریس الوزرا اقای حنفی ،فصیح فطرت ریس ستاد ارتش ،لطیف نظری معین وزارت تجارت و فرماندهان قدرت مند در شمال مانند صلاح الدین ایوبی ودها مقام دیگر که از اقوام غیر پشتون در صفوف طالبان استند به معنی این نیست که همه اقوام انها طالب است .
بگونه مثال ،چندین تن از طالبان قدرت مند ازبیک تبار که به فاتحان شمال در بین طالبان مشهور اند از منطقه مارشال عبدالرشید دوستم ،معاون پیشین ریاست جمهوری مخلوع است ،او که به کشتار طالبان در دشت لیلی متهم است و طالب را دشمن خود میداند ،حضور هم تباران وی در صفوف طالبان به معنی طالب بودن همه اوزبیک ها نیست و نباید باشد .
پس این همه موارد ذکر شده در بالا مصداق این است که طالب و طالب پروری حد و مرز ،قوم ،زبان و سمت ندارد ،هر کسی از هر قومی که برخلاف مردم افغانستان و آزادی های مدنی آنها باشد طالب است ،نه اینکه یک قوم طالب و همفکر طالب باشد
مردم افغانستان هنوز به یاد دارند که در زمان سقوط نظام جمهوری، طالبان چگونه یک هنرمند پشتونتبار از ولایت قندهار را با بیرحمی تمام تیرباران کردند؛ جنایتی که دل بسیاری را به درد آورد.
خاشه یا خاشه ځوان که نام اصلیاش نظر محمد بود، از باشندگان روستای رمباسی در ولسوالی ډنډ ولایت قندهار بود. او در بیست سال گذشته به عنوان فرمانده پولیس و نیروهای اربکی در شهر قندهار و ولسوالیهای مختلف آن فعالیت میکرد. خاشه ځوان اغلب در شبکههای اجتماعی در میان نیروهای اربکی دیده میشد؛ گاهی اوقات سلاح نیز همراهش بود و دربارهی جنگ و رویارویی با طالبان صحبت میکرد.
این یاد آوری نمونه کوچک از دشمنی طالبان با مردم افغانستان بدون در نظر داشت قومیت و ملیت آنها است.
در طول دو دهه مبارزه نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان، پشتونها دوشادوش سایر اقوام کشور در خط مقدم جبهه حضور داشتند، جان دادند، مجروح شدند و هزاران قربانی از خود بر جای گذاشتند. این نقش مشترک و فراگیر در دفاع از کشور، اثبات میکند که در مبارزه با طالبان، هیچ قوم و ملیتی در افغانستان مستثنی نبوده است.
با این همه، چرا اکنون چنین بحثی در محافل سیاسی و رسانهای مطرح شده است؟ بیتردید این موضوع بیارتباط با برخی جریانات پشتپرده و فضای مسموم رسانههای اجتماعی نیست. موضعگیریهای قومی، جهتگیریهای سمتی و زدن برچسبهای گروهی به اقوام مختلف، از جمله دلایل شکلگیری این ذهنیت نادرستاند که پشتونها را مساوی با طالبان میپندارند.
در پایان باید تأکید کرد که برچسب زدن به یک قوم بر اساس عملکرد گروهی خاص، نهتنها غیرعادلانه، بلکه خطرناک و مخرب برای همبستگی ملی است. همه اقوام افغانستان، از جمله پشتونها، در برابر ترور و افراطگرایی قربانی دادهاند و هر نوع قضاوت کلی و تبعیضآمیز، تنها به تفرقه و بیعدالتی دامن میزند.
ندیم احمدی