در آگوست ۲۰۲۱، طالبان قدرت را در افغانستان به¬دست گرفتند. این تغییر ناگهانی، فروپاشی سریع نظام جمهوری و از میان رفتن پایههای آن، که با خون هزاران جوان افغان بنا شده بود، یک سقوط تراژیک به شمار میرفت.
نظام جمهوری، علیرغم نواقص و مشکلات، دست آورد های ارزشمندی داشت. آزادی بیان، آزادیهای مذهبی، به رسمیت شناخته شدن حقوق اقلیتها، نهادهای دموکراتیک، رسانههای آزاد، حاکمیت قانون، ادغام افغانستان در جامعه جهانی و دیگر مظاهر دموکراسی از جمله این دست آوردها بودند.
در طول بیست سال، افغانستان ارتشی نیرومند ایجاد کرد که در سطح منطقه کمنظیر بود. آمریکا بیش از هفت میلیارد دالر تجهیزات نظامی به این ارتش اختصاص داده بود که از داراییهای مهم کشور محسوب میشد.
یکی دیگر از افتخارات این دوران، برگزاری انتخابات و تمثیل دموکراسی بود. هرچند این روند بهدلیل تقلب و مهندسی انتخابات آسیب دید، اما مردم همچنان امید داشتند که ممکن است در آینده، سرنوشت کشور با رأی واقعی شهروندان تعیین شود. با وجود تهدیدها، انگشتان خود را برای رأی دادن از دست دادند، اما از حق خود نگذشتند.
یکی از برجستهترین جنبههای این دو دهه، حضور فعال زنان در عرصههای سیاسی، نظامی، اقتصادی و جامعه ی مدنی بود. زنان و دختران افغان دوشادوش مردان برای آبادانی و آزادی کشور تلاش میکردند.
رشد سریع ورزش و درخشش ورزش کاران افغان در رقابتهای جهانی نیز یکی از افتخارات این دوران بود. قهرمانان ملی، با تلاش و پشت کار، مدالهای ارزش مندی برای افغانستان کسب کردند و لحظات غرورآفرینی را برای مردم رقم زدند.
اما همه این دستاوردها با یک چشم بر هم زدن بر باد رفت. رئیسجمهور وقت، در یک فرار تاریخی، همه آنچه را که طی بیست سال ساخته شده بود، نابود کرد و کشور را در بحرانی عمیق رها کرد.
در کنار این، ضعفهای ساختاری نظام جمهوری نیز در فروپاشی آن بیتأثیر نبود. یکی از مشکلات اساسی، نبود انسجام ملی در حمایت از دولت بود که بهدلیل گسترش تقلب در انتخابات، مشروعیت نظام را تضعیف کرده بود. زمامداران، برخلاف خواست مردم، با رأیهای دست کاریشده به قدرت میرسیدند و همین امر فاصله میان ملت و حکومت را بیشتر میکرد.
گماشتن افراد کمتجربه در سمتهای کلیدی نیز یکی دیگر از عوامل سقوط بود. بهعنوان مثال، در شورای امنیت ملی که عالیترین مرجع سیاستگذاری کشور است ،فردی که هیچ دانش سیاسی نداشت بلکه یک کمپیوتر کار غرب نشین بود ،منصوب شد ،که بهجای تأمین منافع ملی، به زراندوزی و دامن زدن به اختلافات قومی مشغول بود.
حس برتریطلبی برخی گروهها نیز به تضعیف نظام انجامید. افرادی که خود را صاحبان بلامنازعه ی قدرت میدانستند، دیگران را از مشارکت در اداره کشور محروم کرده و بهجای افراد شایسته، بر اساس روابط شخصی و قومی، افراد نالایق را در پستهای مهم منصوب کردند. نمونهای از این رویکرد، انتصاب افراد غیرمتخصص در وزارتهای کلیدی امنیتی بود که عملکرد آنها ضربههای جبرانناپذیری به امنیت کشور وارد کرد.
یکی دیگر از معضلات جدی حکومت، انحصار قدرت توسط گروهی کوچک از افراد برگشته از غرب بود که در تصمیمگیریهای کلان دولت نقش داشتند. برخی از این مقامات، نهتنها در مدیریت ناکام بودند، بلکه از موقعیت خود برای فساد و سوءاستفاده بهره میبردند. بهعنوان مثال، در اداره امور ریاستجمهوری، گزارشهایی از بهرهکشی از زنان منتشر شد که نشاندهنده سقوط اخلاقی در بدنه حکومت بود.با توجه به این موارد و موارد مهم دیگر باعث شده بود ت مردم از حکومت فاصله بگیرد .
با این حال ،زمانی که فساد و ناکارآمدی در رأس حکومت گسترش یافت، مسئولان ردههای پایین نیز مشغول چپاول و سوءاستفاده شدند. در نتیجه، نظام جمهوری، که با حمایت بیش از چهل کشور جهان شکل گرفته بود، بهسرعت فروپاشید. رهبران سابق اکنون در کشورهای مختلف سرگرداناند و این سقوط، لکه ی ننگی بر کارنامه آنان باقی گذاشته است.
بنا براین در کنار تمام دستاوردها و چالشهای دوران جمهوری، نقش سربازان گمنام و نام¬داری که با جان و دل از وطن دفاع کردند، نباید نادیده گرفت. این نیروهای شجاع، چه در ارتش، چه در پولیس و چه در نیروهای امنیت ملی، با نهایت فداکاری برای حفظ کشور جنگیدند و در این راه جان خود را فدا کردند. بسیاری از آنان، بدون هیچ چشم داشتی، از وطن دفاع کردند و تنها هدفشان حفظ استقلال، امنیت و آرامش مردم افغانستان بود.
همچنین، در میان ساختارهای حکومتی، (سایرسکتور ها ) افراد پاکنفسی نیز حضور داشتند که با وجود فساد گسترده، تلاش کردند تا به مردم خدمت کنند. این شخصیتهای شایسته، در سطوح مختلف دولتی، بیوقفه برای آبادانی کشور تلاش میکردند، اما متأسفانه در میان چرخهای فساد و بیعدالتی، صدایشان کمتر شنیده شد. این افراد، چه در حکومت و چه در میدانهای جنگ، نماد تعهد و عشق به افغانستان بودند و یاد و نامشان همواره در دل مردم باقی خواهد ماند.
جواد رسولی