یکی از مهاجران افغان که پس از حدود دو دهه زندگی در ایران به افغانستان بازگردانده شده، از جدایی از خانوادهاش و آینده نامعلوم فرزندانش ابراز نگرانی کرده است. این فرد که همسرش ایرانی است، اکنون در افغانستان بهسر میبرد، در حالی که همسرش همچنان در ایران باقی مانده است.
او در گفتوگو با رسانه ها گفته است که مهمترین دغدغهاش پس از بازگشت، محروم شدن فرزندانش از آموزش در افغانستان است.
وی افزوده: «در ایران با وجود دشواریها، دستکم امکان تحصیل برای فرزندانم فراهم بود. اما حالا نمیدانم چه سرنوشتی در انتظار آنهاست.»
بازگشت اجباری مهاجران افغان از ایران، در کنار چالشهای اقتصادی و اجتماعی، نگرانیهایی را درباره آینده کودکان، بهویژه دختران، در پی داشته است.
سیاستهای اخیر جمهوری اسلامی ایران در زمینه بازگرداندن اجباری مهاجران افغان، بهویژه در ماههای گذشته، با واکنشهای گسترده داخلی و بینالمللی روبرو شده است. این اقدامها، هرچند با توجیهاتی مانند «کنترل جمعیت مهاجر»، «فشارهای اقتصادی» و «لزوم ساماندهی اتباع غیرقانونی» و مسایل « امنیتی »توجیه میشود، اما در عمل با چالشهای انسانی، حقوقی و اخلاقی قابل توجهی همراه است.
بسیاری از مهاجران افغان سالها، حتی دههها، در ایران زندگی کردهاند. بسیاری ازدواج کردهاند، فرزندانشان در ایران به دنیا آمده و رشد کردهاند. جداسازی ناگهانی خانوادهها، بهویژه زمانی که یکی از والدین ایرانی است، آسیبهای روانی و اجتماعی جبرانناپذیری به همراه دارد. کودکان در این میان قربانی خاموش سیاستهایی میشوند که نه با واقعیتهای میدانی همخوانی دارد و نه با کرامت انسانی.
اخراج اجباری پناهجویان و مهاجرانی که ممکن است در کشور خود با تهدیدهای امنیتی، نقض حقوق بشر یا تبعیض ساختاری مواجه شوند، برخلاف تعهدات بینالمللی ایران در حوزه حقوق پناهندگان است. کنوانسیون ۱۹۵۱ ژنو و پروتکلهای الحاقی، اصل «عدم بازگرداندن» (non-refoulement) را برجسته میکند، که ایران عملاً با اقدامات اخیر آن را زیر پا گذاشته است.
اگرچه مقامات ایرانی مهاجران را عامل فشار بر منابع کشور معرفی میکنند، اما در واقع بسیاری از مهاجران افغان در مشاغل سخت، با کمترین دستمزد، نقش مؤثری در اقتصاد غیررسمی ایران دارند. حذف ناگهانی این نیروی کار، بدون جایگزینی مناسب، میتواند به اختلال در برخی صنایع، مانند کشاورزی و ساختوساز، منجر شود.
بازگرداندن هزاران نفر به کشوری که از بحرانهای امنیتی، اقتصادی و حقوقی رنج میبرد، تنها به تشدید بیثباتی در منطقه کمک میکند. این اقدامها، نه تنها باری بر دوش حکومت طالبان که بر جامعه مدنی و نهادهای امدادرسان نیز خواهد بود. در شرایطی که دسترسی زنان و دختران به آموزش در افغانستان محدود شده، بازگرداندن خانوادههایی با فرزندان دختر، عملاً آنها را از حق اساسی تعلیم محروم میسازد.
برخورد با مهاجران افغان از ایران با این شدت و بیتوجهی به کرامت انسانی، در تضاد آشکار است با قوانین بی المللی است و حسن همجواری است .
ایران به عنوان یک کشور همسایه افغانستان با این عمل ثابت ساخت که به هیچ اصل و آینی سر سازش ندارد و همسایه بودن و هم زبان بودن و هم فرهنگ بودن برایش معنی ندارد .
ایران اگر به دنبال «ساماندهی» حضور مهاجران است، باید با اتخاذ سیاستهای واقعبینانه، انسانی و مبتنی بر گفتوگو، از اخراج اجباری، بهویژه در این مقیاس گسترده، خودداری کرده و جای آن را با رویکردی اخلاقمدار و حقوقمحور جایگزین کند.
ندیم احمدی