در سه سال گذشته، افغانستان تحت حاکمیت طالبان شاهد تغییرات گستردهای در حوزههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بوده است. یکی از مهمترین دغدغهها، وضعیت حقوق زنان و افزایش خشونتهای جنسیتی است. طالبان به عنوان یک گروه افراطی، از زمان پیدایش

تاکنون سیاستها و روشهایی را به کار بردهاند که خشونت علیه زنان را نهادینه و جامعهپذیر سازند.
در آستانه سومین سالگرد سقوط جمهوریت و اشغال افغانستان توسط طالبان در ۱۵ آگوست، ضرورت بررسی و تحلیل روشهای طالبان برای نهادینهسازی خشونت علیه زنان بیش از پیش اهمیت یافته است. با بازگشت طالبان به قدرت در سال ۲۰۲۱، نگرانیها درباره وضعیت حقوق زنان و افزایش خشونتها بیشتر شد. این مقاله به بررسی راهکارها و روشهایی که طالبان برای تقویت و گسترش خشونت علیه زنان در جامعه استفاده میکنند، میپردازد.
سوءاستفاده از اسلام و اولویت دادن به دیدگاههای قبیلهای و سنتی
طالبان همواره از اسلام به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خود و نهادینهسازی خشونت استفاده کردهاند. این گروه با سوءاستفاده از آموزههای دینی و تفسیرهای سختگیرانه از اسلام، به جای پیروی از اصول اصلی و انسانی اسلام، بیشتر به دیدگاههای قبیلهای و سنتی پایبند هستند. این تفسیرهای تندروانه، زمینهساز پذیرش و توجیه خشونت علیه زنان میشود.
تبعیض جنسیتی در قوانین و مقررات
طالبان با وضع قوانین و مقرراتی که به صورت سیستماتیک زنان را از حقوق اساسیشان محروم میکنند، به نهادینهسازی خشونت علیه زنان میپردازند. از جمله این قوانین میتوان به منع آموزش دختران، محدودیتهای شدید در زمینه اشتغال و مشارکت زنان در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی اشاره کرد. این قوانین نه تنها خشونت ساختاری را تشدید میکنند، بلکه زنان را به شهروندان درجه دوم تبدیل میکنند.
ترویج فرهنگ خشونت
طالبان از طریق رسانهها، خطبهها و آموزشهای دینی، فرهنگی خشونتآمیز را ترویج میدهند که خشونت علیه زنان را مشروعیت میبخشد. آنها با ارائه تصاویری از زنان به عنوان موجوداتی که باید تحت کنترل و نظارت مردان باشند، خشونت علیه زنان را به عنوان یک رفتار طبیعی و قابل قبول جلوه میدهند. این فرهنگ خشونتآمیز، به مرور زمان در جامعه نهادینه میشود و افراد جامعه به پذیرش و اجرای آن عادت میکنند.
استفاده از ترس و ارعاب
طالبان از طریق استفاده از ترس و ارعاب، به سرکوب زنان و جامعهپذیری خشونت علیه آنها میپردازند. آنها با استفاده از خشونت فیزیکی، تهدید، دستگیریهای خودسرانه و مجازاتهای سختگیرانه، زنان را به سکوت وادار میکنند. این روشها نه تنها زنان را از حقوق خود محروم میکند، بلکه جامعه را به پذیرش خشونت و سرکوب زنان عادت میدهد.
حذف زنان از عرصههای عمومی
یکی از راههای مهم طالبان برای جامعهپذیری خشونت علیه زنان، حذف آنها از عرصههای عمومی و مشارکتهای اجتماعی است. با اعمال محدودیتهای شدید بر آموزش و اشتغال زنان، طالبان آنها را از فضای عمومی حذف میکنند. این حذف، نه تنها زنان را به حاشیه میراند، بلکه به جامعه این پیام را میدهد که زنان نباید در تصمیمگیریها و فعالیتهای اجتماعی نقش داشته باشند، و این خود زمینهساز پذیرش خشونت علیه آنها میشود.
:تضعیف نهادهای حامی زنان
طالبان با تضعیف و یا حذف نهادهایی که به حمایت از حقوق زنان میپردازند، به نهادینهسازی خشونت علیه زنان کمک میکنند. آنها با محدود کردن فعالیتهای سازمانهای غیردولتی و نهادهای مدافع حقوق زنان، مانع از دسترسی زنان به حمایتها و خدمات مورد نیاز میشوند. این تضعیف نهادها، زنان را در برابر خشونتها بیدفاع میکند و به جامعه این پیام را میدهد که دفاع از حقوق زنان نه تنها غیرضروری بلکه غیرقابل قبول است.
:تحریف نقش تاریخی و فرهنگی زنان
طالبان با تحریف و بازنویسی تاریخ و فرهنگ، نقشهای تاریخی و فرهنگی زنان را به گونهای تغییر میدهند که به پذیرش خشونت علیه آنها کمک میکند. آنها با حذف نقشهای فعال و مهم زنان در تاریخ و فرهنگ، تصویری ناقص و تحریفشده از زنان ارائه میدهند که پذیرش خشونت علیه آنها را تسهیل میکند. این تحریف، به مرور زمان در جامعه نهادینه میشود و پذیرش خشونت علیه زنان را به عنوان یک واقعیت تاریخی و فرهنگی به جامعه القا میکند.
استفاده از آموزش و پرورش به عنوان ابزار جامعهپذیری
طالبان از طریق کنترل سیستم آموزشی، به ترویج ایدئولوژیهای خود و جامعهپذیری خشونت علیه زنان میپردازند. آنها با حذف درسها و مطالبی که به ترویج برابری جنسیتی و حقوق زنان میپردازند، و جایگزینی آنها با مطالبی که نقشهای سنتی و محافظهکارانه زنان را تقویت میکند، به جامعهپذیری خشونت علیه زنان کمک میکنند. این تغییرات در سیستم آموزشی، به مرور زمان در نسلهای جوان نهادینه میشود و به پذیرش خشونت علیه زنان به عنوان یک واقعیت اجتماعی کمک میکند.
نتیجهگیری
طالبان از طریق ترکیبی از آموزههای دینی سختگیرانه، تبعیض جنسیتی در قوانین و مقررات، ترویج فرهنگ خشونت، استفاده از ترس و ارعاب، حذف زنان از عرصههای عمومی، تضعیف نهادهای حامی زنان، تحریف نقش تاریخی و فرهنگی زنان و کنترل سیستم آموزشی، به نهادینهسازی و جامعهپذیری خشونت علیه زنان پرداختهاند. این روشها نه تنها به سرکوب زنان و کاهش فرصتهای آنها میانجامد، بلکه تأثیرات بلندمدتی بر جامعه دارد که میتواند نسلهای آینده را نیز تحت تأثیر قرار دهد. این وضعیت نگرانکننده نیازمند توجه و اقدام جدی از سوی جامعه بینالمللی، دولتها و سازمانهای مدنی است تا بتوان به حقوق و آزادیهای اساسی زنان افغان دست یافت و با این سیاستها و اقدامات سرکوبگرانه مقابله کرد. تنها از طریق تلاشی مشترک و هماهنگ میتوان به بهبود وضعیت زنان در افغانستان و جلوگیری از نهادینه شدن خشونت علیه آنان امید داشت.