تنش ایران و اسرائیل تاریخ پردامنه، پیچیده و چندلایه دارد. موقعیت ژئوپلیتیک، اختلافات ایدئولوژیک و برنامههای استراتژیک منطقهای دو طرف، لایههای این تنش را میسازند. در روزهای پسین، حملات هدفمندانه و حسابشده اسرائیل، بار دیگر این تنش را شدت بخشید، منازعه را داغتر ساخت و همه دریچههای را که ممکن بود به صلح بیانجامد تا اندازهی مسدود کرد. اسرائیل به سفارت ایران در دمشق حمله کرد، اسماعیل هنیه رهبر سیاسی حماس در قلب تهران ترور شد و به این ترتیب به حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و غرور ملی ایران صدمه وارد شد. حالا در گرماگرم این کشاکش و تنش، پرسش اساسی اینست که پاسخ احتمالی ایران چه خواهد بود؟ آیا ایران به یک جنگ تمامعیار دامن خوهد زد؟ اقدام تلافیجویانه ایران علیه اسرائیل چه خواهد بود؟ در این نبشتار پاسخهای احتمالی که ایران ممکن است در یک اقدام تلافیجویانه برعلیه اسرائیل بهکار گیرد، برپایه سوابق تاریخی، پویاییهای ژئوپلیتیک فعلی و محاسبات استراتژیک منطقهای، بررسی میشود.
ریشهها و بسترهای تاریخی تنش ایران اسرائیل
از نظر تاریخی، روابط ایران و اسرائیل بهطور قابل توجهی در دوران سلطنت رضاشاه پهلوی دوستانه بود. ایران از معدود کشورهای اسلامی بود که رسماً دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت و همکاری گستردهای با اسرائیل بهویژه در حوزه نظامی داشت. مشخصهی این دوره، منافع متقابل و همسویی استراتژیک بود. با اینحال، این رابطه پس از انقلاب اسلامی 1979 دچار تحول شگرفی شد. سرنگونی رژیم پهلوی و ظهور جمهوری اسلامی سیاست خارجی ایران را از بنیاد متحول کرد. در چشمانداز سیاسی جدید، دوست به دشمن تبدیل شد. انگیزههای این تغییر نگرش، ترکیبی از عوامل ایدئولوژیک، سیاسی و استراتژیک بود. موضع جدید دولت ایران، اسرائیل را بهعنوان یک دشمن سرسخت تعریف کرد. بر بنیاد این سیاست، ایران به شدت از گروههای ضد اسرائیلی مانند حزبالله و حماس، حمایت کرد و تقابل ایران و اسرائیل شروع شد. در نهایت این امر پای قدرتهای بزرگ را به میدان کشید و منجر به درگیری ناپایدار و گاهی پایدار در منطقه شد.
ترورها، تنشافزایی و پاسخهای مورد انتظار
حمله اخیر اسرائیل به سفارت ایران در دمشق و سپس ترور اسماعیل هنیه در قلب تهران باعث تشدید جنگ و بروز موج جدیدی از خصومت میان اسرائیل و ایران شده و هرگونه پیشرفت را که ممکن بود منجر به راهحل دیپلماتیک شود، برای یک مدت طولانی ناممکن ساخت. کنشهای هدفمندانهی اسرائیل، از یکطرف غرور ملی ایران را خدشه دارد ساخت و از بعد دیگر ترور هنیه در قلب تهران نشان داد که ایران در حفاظت از مهمان و متحدان اصلی خود ضعیف عمل میکند. رویهمرفته، همه این مسایل سبب شد که اعتبار و نفوذ رژیم ایران در میان هوداران و گروههای ضد اسرائیلی که شریکهای اصلی ایران در مقابله با اسرائیل هستند کمتر شود و تاثیر منفی روی روابط شان بگذارد. این امر، ایران را در یک مخمصه و تنگنای جدی رفتاری قرار داده است. ایران ناگذیر است برای احیای پرستیژخود برگرداندن غرور ملی خود و نیز برای اقناع متحدانش و جلب رضایت آنها به اقدامات تلافیجویانه علیه اسرائیل دست بزند. پاسخهای احتمالی ایران چند گزینه زیر میتواند باشد.
ترور هدفمند رهبران اسرائیل
یکی از پاسخهای که ایران ممکن است به اسرائیل بدهد، ترور یکی از اشخاص کلیدی اسرائیل است. این رویکرد به عنوان شکل مستقیم انتقامجویی عمل میکند و به ایران اجازه میدهد تا به هسته رهبری اسرائیل ضربه بزند. هدف اولیه دو چیز خواهد بود: نخست، ارسال پیام قوی بازدارندگی به قدرت و نفوذ اسرائیل باشد. دوم، ایران تلاش میکند که به جهان، متحدان و شهروندان خود بگوید که قدرت ضربهزدن به قلب رهبری اسرائیل را دارد. بهعبارت دیگر، ایران با یک تیر دو نشان را هدف قرار میدهد. انتقام میگیرد و نفوذ خود را در مغز اسرائیل نشان میدهد و هم جایگاه خود را در میان متحدان خود تقویت میکند. اما این گزینه کمتر محتمل است. چون از یکطرف، ظرفیت عملیاتی ایران در داخل اسرائیل محدود است و چنین ترور هدفمندی را از نظر لوجستیکی چالشبرانگیز میکند. از طرف دیگر، اسرائیل با دستگاه امنیتی قوی خود و حمایت متحدان استراتژیک خود مانند واشنگتن، بهخوبی برای مقابله با چنین تهدیداتی آماده است. مجموعه این عوامل احتمال اجرای موفقیتآمیز این گزینه را نسبتاً کم میکند.
پاسخ دیپلماتیک و نرم
یکی دیگر از پاسخهای که ایران ممکن است در واکنش به نقض حاکمیت خود، به اسرائیل بدهد. معرفی اسرائیل بهعنوان یک دولت قانونشکن و جنگطلب که به قوانین و مقررات بینالمللی ارزشی قایل نیست و با اقدامات خود منطقه را میخواهد بیشتر مشتنج و شکننده بسازد. ایران با محکوم کردن علنی رفتار اسرائیل بهعنوان نقض مقررات بینالمللی، میتواند این موضوع را بهجای یک مناقشه دوجانبه، موضوعی نگرانکننده جهانی قرار دهد. بنابراین، ایران میتواند از راههای دیپلماتیک و در پلتفورمهای بینالمللی مانند سازمان ملل، بهدنبال محکومیت اقدامات اسرائیل و اعمال فشار برآن باشد. همچنین، میتواند از طریق دادگاههای بینالمللی اقدام به پیگیری حقوقی این حادثه کند. از طریق این اقدامات، ایران میتواند وجهه اسرائیل را در عرصه بینالملی و نزد افکار جهانی به چالش بکشد، به دنبال پاسخگویی باشد و بر افکار جهانی تأثیر بگذارد و همه اینها را در خدمت تقویت موقعیت خود در جامعه بینالمللی بهکار گیرد.
تشدید جنگهای نیابتی علیه اسرائیل
گزینه خیلی محتمل دیگر، راهاندازی جنگهای نیابتی گسترده و شدید علیه اسرائیل میباشد. در این راستا، ایران در قدم نخست، به تقویت مالی، تسلیحاتی، استخباراتی و سیاسی گروه حماس خواهد پرداخت. چنانکه این موضوع را میتوان در جانشینی هنیه نیز دید. یحی السنوار که جانشین هنیه شد فردی است که طرفدار تشدید جنگ و باورمند به راهحل نظامی است و با ایران روابط نزدیک دارد. مطمیناً، ایران در این گزینش نقشی اساسی داشته است و این گزینش در راستای تشدید جنگها علیه اسرائیل است.
افزون برآن، ایران به حمایت خود از شبکهای گروههای نیابتیاش در سراسر خاورمیانه از جمله حزبالله لبنان و شبه نظامیان مختلف در سوریه و عراق قویتر ادامه خواهد داد. این گروهها در بیشتر موارد به نفع ایران عمل میکنند. در پاسخ به اقدامات اخیر اسرائیل و انتقام از این کشور، ایران حمایت خود را از گروههای نیابتی نیز افزایش بیشتر خواهد کرد و تعداد حملات علیه منافع اسرائیل را افزایش خواهد داد. این ممکن است بهصورت افزایش حملات موشکی، حملات سایبری، یا ناآرامیهای سازمانیافته در امتداد مرزهای اسرائیل تجلی یابد. بهکارگیری این گزینه، ایران این امکان را مییابد که با کمترین هزینه بهطور غیرمستقیم بر اسرائیل فشار بیاورد و چشمانداز امنیتی اسرائیل را پیچیده و منابع نظامی آن را منحرف کند. این رویکرد، با استراتژی گستردهتر ایران برای جنگ نامتقارن نیز همسو است که از اتحادهای منطقهای برای مقابله با برتری نظامی متعارف اسرائیل استفاده میکند.
حملات موشکی نمایشی و مانورهای نظامی
پاسخ بالقوه دیگر ایران به اسرائیل یک مانور نظامی در مقیاس بزرگ اما کم عواقب و کم پیامد است. این مانور پرهیاهو که بیشتر بهعنوان نمایش قدرت در نظر گرفته خواهد شد تا یک اقدام جنگی میتواند، شامل حملات موشکی، تمرینهای دریایی در آبراههای استراتژیک، یا تمرینهای نظامی عمومی در نزدیکی مناطق مورد مناقشه و حتا حمله مستقیم کم عمق باشد. هدف از چنین حملهای، نشاندادن آمادگی و توانایی ایران برای دفاع از منافع خود بدون ایجاد درگیری همهجانبه خواهد بود. این استراتژی بیشتر در خدمت تقویت روحیه ملی داخلی و قدرت پروژه برای مخاطبان منطقهای و جهانی است و بر انعطافپذیری و عمق استراتژیک ایران تاکید دارد.
نتیجه گیری
با توجه به سناریوهای ارائه شده میتوان گفت که ایران به اسرائیل پاسخ خواهد داد. اما پاسخ ایران، رفتن بهطرف یک جنگ مستقیم نخواهد بود. ایران کاملاً آگاه است که جنگ تمام عیار در شرایط ژئوپلیتیک کنونی منافع آن را تامین نخواهد کرد. بنابراین، محاسبات استراتژیک آن بر ایجاد تعادل بین نیاز به تلافی و لزوم خویشتنداری متمرکز خواهد بود. هدف ایران با انجام این کار حفظ نفوذ منطقهای و قابلیتهای بازدارندگیاش بدون رفتن بهطرف یک جنگ گستردهتر است. پاسخ ایران به اقدامات اخیر اسرائیل احتمالاً چند وجهی و تلفیق از چند گزینه خواهد بود. در این میان، ترکیبی از جنگهای نیابتی و راهاندازی حملات گسترده موشکی پرهاهیو اما کمشدت و کمتلفات متحملترین گزینه خواهد بود. راهاندازی حملات گسترده موشکی کمشدت، ضمن اینکه برای احیای پرستیژ و غرور ملی ایران ضروری است، سبب نمایش قدرت ایران بدون افزایش درگیری میشود. بهرهگیری از جنگهای نیابتی نیز به ایران امکان میدهد که بهطور غیرمستقیم بر اسرائیل فشار وارد کند و در عینحال از خطرات و هزینههای مرتبط با رویارویی مستقیم نظامی اجتناب کند. در این میان، انتقام اصلی خود را از اسرائیل به احتمال زیاد از طریق جنگهای نیابتی خواهد گرفت. چون جنگ نیابتی، ابزاری برای اعمال فشار است و زمینه جنگ تمامعیار را منتفی میکند.
بهاین ترتیب، ایران از راه توسل به جنگ نیابتی و مانورهای نظامی استراتژیک، سعی خواهد کرد تعادل بین انتقامجویی و خویشتنداری را حفظ کند.
نگارنده: داوود طنین
خبرگزاری دیدهبان افغانستان