
با سقوط جمهوری و قدرت گرفتن طالبان در ۱۵ آگست ۲۰۲۱ (۲۴ اسد ۱۴۰۰)، بسیاری از مردم افغانستان به فکر فرار و مهاجرت افتادند. البته پیش از آن نیز مهاجرت وجود داشت، اما به این شدت نبود. بعد از سقوط، مهاجرت شدیدتر شد و مردم به صورت دستهدسته به گوشه و کنار جهان پناه بردند. برخی به دلیل ترس از جانشان، برخی به علت مشکلات اقتصادی و برخی به دلایل خانوادگی مهاجرت کردند و همه چیز خود را به دنبال یک لقمه نان، مکان امن و چیزهای دیگر رها کردند. در این راه، برخی نیز در تلاش برای رسیدن به آرمانشهر خود، قربانی هواپیماها یا گلولههای سربازان شدند.
با توجه به تحولات اخیر افغانستان، بخش قابل توجهی از جمعیت کشور به ایران پناه آوردهاند. تعدادی از راههای قانونی به این کشور آمدهاند و بسیاری دیگر به صورت قاچاق و با تحمل سختیهای فراوان خود را به این کشور رساندهاند. به نظر نویسنده، ایران تا جایی که توانسته با مهاجران همکاری کرده است، اما دولت این کشور با مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی روبروست و تا کنون نتوانسته مسئله مهاجران را به درستی ساماندهی کند.
متأسفانه، سرنوشت غمانگیز مهاجران و رنج افرادی که تحت حاکمیت طالبان در افغانستان زندگی میکنند، هر انسان با وجدانی را آزار میدهد. وضعیت سیاسی و اجتماعی افغانستان تاریک و مبهم است. افرادی که در کشور ماندهاند نگران آینده خود هستند و افرادی که مهاجرت کردهاند، به ویژه مهاجران در ایران، نگرانیهای زیادی دارند. ابهام و تیرگی فضای سیاسی افغانستان تفاوتها و تفرقهها را بیشتر کرده است. مهمتر از همه، مشکلات اقتصادی و دیگر مسائل توان و امید به آینده را از مهاجران افغانستانی در ایران گرفته است.
:روایتهای چندین مهاجر افغان در ایران
زهرا که تا پیش از سقوط کابل به عنوان خبرنگار فعالیت میکرد، حالا در ایران زندگی میکند و به سختی روزگار میگذراند. او در گفتوگویی بیان میکند: “بعد از سقوط جمهوری، تنها راهی که برایم باقی ماند، فرار بود. اکنون در ایران نه امکان فعالیت در حرفهی خودم را دارم و نه حمایتی از سوی دولت ایران دریافت میکنم. زندگی در اینجا برایم به معنای واقعی کلمه سخت و طاقتفرسا است.”
علی هنرمندی است که آثارش در گالریهای کابل به نمایش گذاشته میشد. او حالا در ایران به سختی میتواند هنرش را ادامه دهد. “وقتی طالبان آمدند، اولین چیزی که به ذهنم رسید، نجات جانم بود. در ایران، هیچکس به هنر من اهمیت نمیدهد و بیشتر وقت خود را صرف کارهای روزمره برای زنده ماندن میکنم. تجهیزات و ابزارهای لازم را ندارم و از حمایتهای لازم هم خبری نیست.”
مریم که یکی از فعالان مدنی برجسته در افغانستان بود، اکنون در ایران زندگی میکند و با مشکلات زیادی روبرو است. “طالبان همه چیز را از ما گرفتند: آزادی، حقوق، و امید به آینده. در ایران هم مشکلات دیگری داریم. عدم دسترسی به خدمات بهداشتی، نبود حمایتهای اجتماعی و فشارهای اقتصادی زندگی را بسیار دشوار کرده است.”
احمد که پیش از این استاد دانشگاه در کابل بود، اکنون در ایران به سختی گذران زندگی میکند. “طالبان محیط دانشگاهها را به شدت تغییر دادند و ما نمیتوانستیم ادامه دهیم. در ایران نیز امکان تدریس ندارم و مجبور به کارهای غیرمرتبط شدهام. فقدان شغل مناسب و نبود امنیت اجتماعی از مشکلات اساسی ماست.”
مصطفی که به عنوان کارگر ساختمانی در ایران فعالیت میکند، مشکلات زیادی را تجربه کرده است. “بعد از سقوط کابل، همه چیز برایم سخت شد. در ایران، کارهای سنگین ساختمانی انجام میدهم اما دستمزدم کفاف زندگیام را نمیدهد. تورم بالا و نداشتن کارت بانکی از مشکلاتی است که هر روز با آنها دست و پنجه نرم میکنم.”
:مشکلات اساسی مهاجران افغان در ایران
مهاجران افغان در ایران با مشکلات متعددی روبرو هستند:
– مشکلات اقتصادی: درآمد پایین، تورم بالا و عدم دسترسی به شغلهای مناسب.
– مشکلات اجتماعی: نبود دسترسی به خدمات بهداشتی، آموزش کودکان و مشکلات ناشی از اقامت غیرقانونی.
– مشکلات حقوقی: عدم دسترسی به کارتهای بانکی و سیمکارت، و نگرانی از اخراج.
– فشارهای روانی: افسردگی، ناامیدی و ترس از آینده نامعلوم.
افرادی که تا دیروز در مقامهای مهمی بودند، امروز یا در پارکها زندگی میکنند یا از ترس اخراج شدن در خانههای خود پنهان شدهاند. این مشکلات تنها مربوط به افراد صاحبنام نیست، بلکه همه مهاجران با آنها مواجهاند. برخی کارهای سخت انجام میدهند اما دستمزد کافی برای تأمین نیازهایشان نمیگیرند. دانشجویان و نخبگان نیز تحت تأثیر بیوطنی و غربت، انگیزه مطالعه و اندیشیدن را از دست دادهاند.
یکی از مشکلات دیگر، مسئله سیمکارت و کارت بانکی است که مهاجران با آن روبرو هستند، به ویژه آنهایی که به صورت غیرقانونی وارد ایران شدهاند. آنها دسترسی به سیمکارت و کارت بانکی ندارند. همچنین، مشکل آموزش کودکان مهاجر نیز از مسائل مهم و دردآور است. بسیاری از خانوادههایی که به صورت غیرقانونی وارد ایران شدهاند، نگرانیهای زیادی درباره آموزش کودکان خود دارند. این خانوادهها که به دلیل آموزش بهتر کودکان خود مهاجرت کردهاند، اکنون با چالشهای بزرگی در این زمینه روبرو هستند.
به طور کلی، هر کس در رنج خود گرفتار است و سرگردان. اگر فرصتی برای جمع شدن چند نفر فراهم شود، اولین سوال آنها این است که وضعیت تا کی ادامه خواهد داشت؟ این رنج طاقتفرسا تا چه زمانی خواهد بود؟ چه باید کرد؟ و آینده کشور به کدام سمت خواهد رفت؟
بسیاری از کارگران از شرایط خود نالاناند و بهترین راهحل مشکلات خود را مرگ و خودکشی میدانند. آنها روز و شب کار میکنند اما به دلیل تورم، درآمدشان کافی نیست. تقریباً سه سال است که این تیرگی و آشفتگی ادامه دارد و زمان با سرعت از جلوی چشم ما میگذرد، اما مردم ما همچنان به دنبال پاسخ سوالات خود در تنهایی و سکوت هستند. این مردم در آزمونی بزرگ و بیپایان گرفتار شدهاند، بدون مرهمی بر زخمهایشان و بدون دستی که عرق پیشانیشان را خشک کند. واقعیت این است که وضعیت مهاجران افغانستانی در ایران، از هر زاویهای که دیده شود، رنجآور، مبهم و نگرانکننده است.